نیمانیما، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

نیماجون

باغ عمو

  پانزدهم مهر برای دومین بار رفتیم باغی که عمو تازه خریده  البته مهمون عمه بودیم اونم چی؟ کلپچ اونم از اونایکه حسین آقا با وسواس انتخاب می کنه - پاک می کنه-می شوره-می پزه و... باکلی خوراکیهای دیگه تازه عمه بهت پاگشا هم داد. دستش درد نکنه توهم که طبق معمول سرت دعوا بود و دست به دست میگشتی ازجمله بغل عمو دفعه قبل شب اونجا بودیم و چون هوا سرد بود تو کلاه علیرضا رو سرت گذاشتی شام اونشب ساندویچ بود توبغل مامان بودی و نمی ذاشتی مامان شام بخوره    ...
18 آبان 1390

زیارت امام رضا(ع)

             بالاخره بعداز کش وقوسهای زیاد و امروز و فرداشدن برای بیست وچهارم مهر اقامتمون تو مشهد قطعی شد. پنج شنبه بعدازظهر رفتیم تهران و صبح جمعه حرکت به سمت ساری و اونجا هم یکراست رفتیم دریا واین اولین باری بودکه نیماجون دریارو میدید وچقدرذوق میکرد وقتی پاهاشو تو گلای کنار دریا می کوفت هرچند دریا حسابی کثیف بود ولی بابا تا گردن و نیما تا نزدیک کمر تو آب رفتند  بعد راه افتادیم سمت شهر کردکوی جایی که برای دو شب جا داشتیم البته سرراه رفتیم بندرگز: فردا صبح اولین جاییکه رفتیم بندر ترکمن و از اونجا با قایق تالاب خلیج گرگان و شبه جزیره آشوراده بو...
18 آبان 1390

زیارت امام رضا(ع) قسمت دوم

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------- فردا صبح حرکت کردیم به سمت مشهد بعد از علی آباد کتول با دیدن تابلوی آبشار کبودوال پیچیدیم به سمت جاده فرعی بعد از حدود ٣کیلومتر ماشین رو پارک کردیم وپیاده روی داخل یک دره بسیار زیبا شروع شد. راهی که در انتها بعد از تعداد زیادی پله به یه آبشار فوق العاده زیبا می رسه بعد حرکت به سمت مشهد وشب رسیدیم و فردا صبح رفتیم حرم ونماز ظهر را آنجا خواندیم چون مامان بزرگ پاش درد می کرد روی ویلچر نشست . وبعدازظهر هم رفتیم خونه دایی بابا جون خونه دایی فضای خاصی داره و در دیوار پره از خطاط...
18 آبان 1390

اولین غذای جامد

پسر خوشگلمون وقتی ٥ماه و٢٣ روزش بود اولین غذای جامد رو تجربه کرد . اولین غذاش حریره بادام بود .که اون غذاش را خیلی با اشتیاق تمام خورد  البته از بیشتر از یکماه پیش از اون لعاب برنج و حریره بادام خورده بود اما آبکی تر بود و با شیشه می خورد. ...
18 آبان 1390

نشستن عسلمون

سلام عید قربان به همتون مبارک. چون ما دیر به دیر آپدیت می کنیم فقط می رسیم خاطرات بنویسیم.در صورتیکه دوست داریم در مورد تواناییهاش و پیشرفت رشدش هم بنویسیم. پسمل ما دو سه روزه (دقیقا" از جمعه ١٣ آبان) که بدون اتکا به جایی یا کسی خودش میشینه نمیدونین دیدن این لحظه برای پدر و مادر چه لذتی داره!   وچنان از این کار خودش خوشش میاد که هی ورجه وورجه میکنه و همین باعث به هم خوردن تعادلش میشه ...
18 آبان 1390

حالگیری

دیدین خیلی وقتا یه کاری رو هی پشت گوش میندازین هی میگین انشالله فردا تا آخرش کار از کار میگذره حال شده حکایت ما: از قبل از تولد نیما کلی عکس و فیلم روی کارت رم دوربینمون بود که هی برای بک آپ گرفتنش امروز و فردا می کردیم تا اینکه یه روز که زدیم به دوربین گفت که "خطا در حافظه"  وقتی به کامپیوتر می زنیم میگه دیسک فرمت نشده ضمنا" نوع رم  SD HC 16GB silicon power به هر کامپیوتری میزنیم همینو میگه  نمیدونم مشکل نرم افزاریه (ویروس) یا سخت افزاری لازم به ذکره که کلی اطلاعات بدرد خور روش دارم که نمی خوام بپره. اگه کسی بتونه کمک کنه خیلی ممنون میشیم   ...
25 شهريور 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نیماجون می باشد