نیمانیما13 سالگیت مبارک

نیماجون

باباگرگر

1391/4/9 16:41
نویسنده : مامان و باباش
677 بازدید
اشتراک گذاری

موقع برگشت از سنندج وقتی به قروه رسیدیم سر خر(ماشینا)رو کج کردیم به طرف جاییکه قبلا" زیاد اسمشو شنیده بودیم اما با اینکه نزدیک همدانه تا حالا نرفته بودیم.جایی به اسم باباگرگر(به ضم هردوتا گ).

 بعد از حدود ١٨ کیلومتر جاده که پر از سرعت گیرهای وحشتناک بود رسیدیم به یه امامزاده و یه منطقه خشک در حالیکه فکر می کردیم با یه منطقه سرسبز طرف می شیم یعنی کلی خورد تو ذوقمون

در ضمن اینجا باطری موبایل مامان تموم شده بود و ما نتونستیم عکس بگیریم بنابراین از عکسایی که بقیه گرفتن اینجا استفاده می کنیم یا عکساییکه با دوربین بابا عکس گرفتیم که واقعا افتضاحه 

 مجموعه شامل چند قسمته:

 اول یه امامزادس با یه سوراخ درپشتش که ازش آب معدنی با گاز بدبو خارج میشه که در گذشته یه سکه مینداختن تو این سوراخ و درشو می گرفتن بعد که گاز جمع میشد دستشونو برمیداشتن در نتیجه سکه بیرون می پریده و گاهی همراهش سکه های نفرات قبلیم می آورده.اما الان دور این چشه رو نرده کشیدن  

سمت چپ امامزاده یه تخت سنگ بزرگ خوابیده معروف به اژدها که بیشتر شبیه یه تمساحه

پنجاه متری پشت امامزاده هم یه چشمه کوچیکه که ازش آب سفید با گاز زیاد می جوشه و خیلی خیلی شوره و معتقدن برای دردهای بدن خوبه

چند صد متر اونطرفترم چشمه اصلی وجود داره،یه چشمه پرآب با آب گل آلود که الان به شکل یه استخر درستش کردن و آب از یه طرف این استخر از یه جوب خارج میشه اینجا تنها جاییه که ما تونستیم عکس بگیریم.

نیما عاشق این استخر شده بود

 وکلی گیرداده بود که از نرده ها رد شه بره تو استخر

ووقتی بهش اجازه نمیدادیم شاکی بود

ولی آخرش فقط گذاشتیم دست و پاهاشو توجوب آب خروجی بشوره

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نیماجون می باشد