ارمغان یزد
ده روزی به عید مونده، برای اولین بار بعد از تولد نیما بابا رفت به یه برنامه کوهنوردی . در اصل دوتا برنامه متفاوت توی یک استان اونم استان پهناور یزد، پهناور از این جهت که روز اول برنامه کویرنوردی بود توی بیابونای برهوت و تپه های ماسه ای وفردای همونروز تو ارتفاع چهار هزار متری بود با هوای سرد و برف و البته آخرش گل نوردی که این خاصیت طبیعت ایرانه که گاهی حتی تو یه استانمونم دیده میشه. امیدوارم همه تون این توفیق رو داشته باشین که با نی نی هاتون سرتاسر ایرانو بگردین.
نیما هم با اینکه خیلی وقته چهره باباشو تشخیص میده و حتی از در که میاد براش شادی می کنه ولی به نظر نمیرسید متوجه غیبت بابا شده باشه و این دو سه روزه براش بی تابی کرده باشه ولی دل بابا براش تنگ شده بود.
به هر حال بابا سوغاتیهای خوردنی رو برای خانواده آورد و سوغات شما هم این چندتا عکسه که تقدیمتون میشه.
.
.
.
.
.
.
.
بیخود دنبال عکسها نگردین.بعدازچندروز این ور و اون ور رفتن هنوز نتونستیم عکسا رو یه جای مناسب آپلود کنیم که با کیفیت مناسب تو وبلاگ به نمایش در بیاد و مطمئن باشیم عنقریب فیلتر نمیشه.
نی نی وبلاگم که هی شرط و شروط می ذاره.
اینم از مصائب اینترنت کار کردن تو این مملکته